سلام ما 18 سال است که ازدوارج کردیم و زندگی خوبی داریم خانواده هامون از قدیم دوست بودند نه خیلی صمیمی ولی دوست بودند از بعداز ازدواج ما دیگه اون رابطه ی قبلی روباهم ندارن واین موضوع باعث شده هراز گاهی شوهر من بامن سراین موضوع بحث میکنه من هربار میگم به من چه ربطی داره رابطه ی اونا، که ما باپدرومادر من رفت وآمد نکنیم که چیه خانواده ی تورو دعوت نمیکنن،الان هم دوباره همین بحثه که چرا پدرومادر من اونها رودعوت نمیکنن در حالی که بار آخر برای خونه نویی ،پدر ومادر من منزل پدرومادر همسرم شام دعوت داشتن ؛من دلیلش رو نمیدونم چیه، واقعا ولی ازاون موقع که این حرف زده شده من همش بهانه آوردم وخونه ی پدرومادرم نرفتم ونمیدونم هم چکارکنم شوهر من معتقد رفتار من چون غلطه خانواده ی من به شوهرم بها نمیدن ومن باعث بی ارزش جلوه دادن شوهرم هستم واقعا اینطوریه؟ اصلا نمیدونم چی بگم چون همسرم معتقد من کارهام اشتباه بوده که او بی ارزش جلوه میکنه تا وقتی صحبت سر رفتن خونه ی پدر من نباشه همه چیز روبراهه ولی وقتی یه اشاره کنم اصلا انگار که نمیشنوه وبه من هم گفته تا پدرومادر همسرم رو دعوت نکنن همسر من پاش رو خونه ی پدر من نمیزاره شما میگید من باید چه کنم؟